بسیاری معتقدند این امور، چیزی جز حاشیه‌سازی برای گریز از پاسخگویی نیست. کمتر جایی را می‌توان پیدا کرد که مسئولان و متولیان اجرایی آن، به جای پاسخ‌گویی به انواع و اقسام تعهدات و وعده‌ها و نیازهای مردمشان، یکسره در کار نظریه‌پردازی و تئوری بافی باشند! این دست سخنان به مردم و به شنوندگان آن پیام بدی را مخابره می‌کند!

گروه سیاسی مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

********


سخن روز مطبوعات صبح کشور؛هیاهو زیر آفتاب درخشان!

 حسین شمسیان در سرمقاله امروز کیهان نوشت:


«تقابل جریان بعثت و جاهلیت همچنان ادامه دارد» این جمله خاص و تامل‌برانگیز رهبر انقلاب است که در دیدار عیدانه روز مبعث بیان کردند. این گونه به نظر می‌رسد که مهمترین وجه این تقابل، نه در مناسک و رفتار ظاهری، که در بواطن امور و مبانی فکری است هرچند نمی‌توان و نباید از آثار ظاهری و منعکس شده در رفتار افراد هم چشم‌پوشی کرد، که آنها هم آینه‌ای از درون و تجلی اندیشه است.

یک روز قبل از آن هم رهبر  معظم انقلاب، در دیدار با معلمان فرهیخته، اصیل‌ترین آموزه و تکلیف معلمان را به آنها گوشزد کردند «اوّل‌چیزی که لازم است برای دانش‌آموز خودمان در نظر بگیریم، این است که در او هویت مستقل ملی و دینی به وجود بیاوریم».

طبیعی است برای کشف و فهم اینکه افراد تا چه میزان در چارچوب تعالیم بعثت هستند و یا تحت  تعلیم صحیح قرار داشته‌اند، چاره‌ای نیست جز تطبیق رفتار و گفتار آنها با معیار‌های مذکور. هرچه شخص مهم‌تر باشد یا به جایگاه مهم‌تری تکیه کرده باشد، تطبیق او بر این معیارها موثر‌تر و مهم‌تر خواهد بود.

1- ا‌ز مهم‌ترین معیارهای بعثت پیامبر عظیم‌الشان اسلام، قیام در برابر ظلم و طاغوت بود. انقلاب و شورش در برابر پلیدی‌ها و تباهی‌ها. این سخن را فرزند صالح او امام راحل عظیم‌الشان هم به عنوان معمار انقلاب به روشنی بیان کردند که؛ «ما شریک غم همه مظلومان عالم هستیم» اسلام انقلابی‌، و قیام در برابر طاغوت، اصل بدیهی و مسلم اعتقاد و انقلاب ماست و طبیعتا از مبانی مهم اندیشه‌ای این مسیر سخت و پر فراز و نشیب قلمداد می‌شود. حال آیا تأسف‌آور نیست که یکی از مسئولان محترم در برابر این تصریحات، اظهار دارد: «معلّمین ما باید برای جوانان ما تشریح کنند که ما انقلاب اسلامی داریم و ما در پی اسلام انقلابی نیستیم.»! یا بگوید: « اسلام‌ انقلابی قاتل شهید مطهری بود!» و اینگونه به آن شهید والامقام نسبت ناروا بدهد که‌: « شهید مطهری اسلام انقلابی را خطری بزرگ در برابر  انقلاب اسلامی می‌دانست.»؟! و در مقابل چه باید کرد؟ یک راه  این است که، سرچشمه زلال انقلاب اسلامی را به ایشان گوشزد کرد و یاد‌آور شد‌، معمار انقلابی که اکنون شما بر صندلی آن تکیه زده‌اید، به صراحت اسلام انقلابی را مورد تمجید قرار داده و خون مطهری‌ها و بهشتی‌ها را‌، ضامن قوام و بقای آن دانسته است.

 امام راحل در پیامی به مناسبت شهادت شهید مظلوم بهشتی و یارانش می‌فرماید:« چه بسا اگر این شهادت‌های دلخراش واقع نمی‌شد، آنان (تروریست‌ها) با همان خوی شیطانی و با ظاهری فریبنده در صحنه بازی‌های سیاسی باقی می‌ماندند و بی‌امان ضربه‌های خویش را به انقلاب و فرزندان راستین آن وارد می‌کردند و برای اسلام و مسلمانان مظلوم سنگ راه می‌شدند و با ضربه نهایی آمریکا و دیگر ابرقدرت‌ها، جمهوری اسلامی را شکست می‌دادند یا لااقل پیروزی را به عقب رانده و راه را طولانی می‌کردند، ولی این فاجعه غمناک و شهادت‌های پی‌درپی به پیروزی اسلام انقلابی سرعت بخشید» این همان اسلامی است که معلمان ما نباید به فرزندانمان بیاموزند! و لابد قرار است به عوض آن، پروژه آمریکایی «اسلام رحمانی» - که تنها نامی از اسلام دزدیده و ماهیتا هیچ نسبتی با هدف بعثت همه انبیا که قیام به قسط و قطع‌ ید ظالمان است، ندارد- جایگزین آن شود!

2- اما به نظر می‌رسد گوینده این سخنان و  بسیاری دیگر، در منظر اندیشه و مبانی، حرف چندانی برای گفتن نداشته و این سخنان، یا نوشته نویسندگان سخنرانی‌هاست و یا حرفهایی از سر هیجان و گرم‌کننده مجلس. اگر چنین است‌، باید از آن عبور و تطبیق با آموزه‌ها را در رفتار و سیره عملی افراد دنبال کرد.

3-عده زیادی از مردم جهان، نمی‌توانند به عمق  و کنه اندیشه پیامبر مکرم اسلام پی ببرند و در عوض، برای داشتن حیاتی بهتر و والاتر، در عمل به سیره و روش پیامبر اکرم(ص) تاسی کرده‌اند. این موضوع منحصر به مسلمانان نیست و  در تاریخ افراد متعددی بوده‌اند که ظاهرا نسبتی با اسلام نداشته‌اند ولی در عمل، مکتب حیات‌بخش پیامبر عظیم‌الشان اسلام را‌، راه نجات دانسته و براساس آن الگوی جاوید، به قیام برای منافع ملت خود برخاسته‌اند. ویژگی این افراد- فارغ از مبانی فکری آنها- مدل رفتاری خوبی است که نشات گرفته از راه انبیا، از خود به یادگار گذاشته‌اند. مثلا‌، مشهور است که «گاندی» رهبر استقلال هندوستان از دست استعمارگران انگلیسی، مردی ساده‌زیست بوده و با زندگی بسیار زاهدانه‌ای در حد مردم عادی و فرودست، عمر خود را سپری کرده است. او از نخستین کسانی بود که کالاهای انگلیسی و بیگانه را تحریم کرد تا در سایه آن‌، برای مردم کشورش، شغل و رفاه ایجاد کند.

گاندی که تاریخ هند و جهان از او به نیکی یاد می‌کند، یکی از مهمترین و اصلی‌ترین مبانی اسلام یعنی عدم اعتماد به دشمن را سرلوحه امور دیپلماسی خود قرار داد و با این روشها  توانست خدمتی بزرگ و تاریخی به مردم خود بکند. طبیعتا گاندی در تاریخ گاندی شد چون خودش بود، ادای کسی را در نمی‌آورد. اگر او هم مثلا برای بازدید از یک کارخانه در قلب دهلی یا یک بیمارستان در فلان ایالت محروم و نیازمند هند، در مقابل چشم کارگران و مردم مستضعف، سوار بر یک خودروی انگلیسی می‌شد و از داخل خودروی زرهی، برای مردم و فقرا دست تکان می‌داد، اکنون کسی به نیکی و احترام از او یاد نمی‌کرد.

4- اکنون معلوم شد که برخی حرف‌ها‌، نه مبنای اندیشه‌ای دارد و نه حتی به لحاظ رفتاری، منطبق با موازین است. پس چرا برخی افراد اصرار به تکرار آن دارند!؟ این امری بدیهی است که در جهان امروز، تطبیق یک حرف با نسخه اصیل مکتب اسلام، کار چندان سختی نیست و هر کس می‌تواند در چند ثانیه تطبیق یا تضاد آن با تعالیم اسلام را کشف کند. تطبیق یک رفتار با رفتار پیشوایان دین و حتی نامداران ارزشمند تاریخ هم دشوار نیست. پس دلیل اصرار به این موارد چیست!؟ بسیاری معتقدند این امور، چیزی جز حاشیه‌سازی برای گریز از پاسخگویی نیست. کمتر جایی را می‌توان پیدا کرد که مسئولان و متولیان اجرایی آن، به جای پاسخ‌گویی به انواع و اقسام تعهدات و وعده‌ها و نیازهای مردمشان، یکسره در کار نظریه‌پردازی و تئوری بافی باشند! این دست سخنان به مردم و به شنوندگان آن پیام بدی را مخابره می‌کند!

این سخنان می‌گوید؛ «از ما انتظار گشایشی نداشته باشید! برخلاف آنچه وعده دادیم، نه برنامه‌ای در کار بود و نه اکنون در دست است!» ترجیح برخی هرچند روز یک‌بار‌، بر‌افروختن آتشی تازه و اختلافی نوین است تا دو قطبی‌های کاذب، یکی پس از دیگری و بلا‌انقطاع ساخته شود! دعوا و مجادلات لفظی بی‌فایده، فضایی درست می‌کند که کسی نتواند به موضوعات اصلی بپردازد! در چنین روشی‌، مردم اصالتی ندارند و تنها به چشم ماشین رای دیده می‌شوند و طبیعتاً، روش‌های غربی و ناهمخوان با مبانی اخلاقی برای سرگرم کردن آنها و به قول امروزی‌ها، سرکار گذاشتن آنها، در دستور کار قرار می‌گیرد.

 این روش‌ها ظاهرا کارکرد انتخاباتی دارد و برخی امید دارند که از این نمد کلاهی بسازند. اما نمی‌توان جامعه‌ای را که پر از مطالبه و پرسش است، برای همیشه با این روش‌ها سرگرم کرد. بالاخره جامعه خواهد پرسید که برجامی که گفته می‌شود برای 188 کشور جهان منفعت داشته است(!) برای ما چه ارمغانی آورد!؟ برجامی که چرخ سانتریفیوژهای ما را متوقف و قلب نماد آن را پر از سیمان کرد، چه کارکردی برای چرخ اقتصاد داشت؟ چه کسی مسئول «خسارت محض»ناشی از عدم لغو تحریم‌هاست!؟ برنامه‌های صد روزه و شش‌ماهه، در هزارمین روز دولت، چه برای مردم به ارمغان آورد که نه تنها شغلی ایجاد نکرد، هر پنج دقیقه یک ایرانی شاغل را بیکار می‌کند!؟ مردم می‌بینند قریب دوماه از سال گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد و نمی‌دانند آن آفتاب درخشان به کجا می‌تابد؟!

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛دب اصغر، دب اکبر و برجام!


حسین قدیانی در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت:

چه کم دارد عرق کارگر از خون شهید که شهید با شهادت، رسالت خود را تمام کرده است اما کارگر همچنان باید زحمت بکشد و باز هم باید کار کند بلکه ایران عزیز ما در محصولی دیگر خودکفا شود تا آن‌وقت همین من و شما هنگام خرید از فروشگاه شهروند یا فروشگاه رفاه در اوج ملی‌گرایی(!) برویم جنسی را که دسترنج کارگر هموطن است بپیچانیم، جنس خارجی بخریم،

 خیر سرمان «برند» بخریم تا این فقط دولت نباشد که با سمفونی رنگارنگی از واردات، واردات همه چیز از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، بر فرق کارگر ایرانی بکوبد؛ پس چه می‌شود سهم سیلی ما ملت بر صورت کارگر ما ملت که همین برادرمان باشد، همین دوست‌مان، همین قوم و خویش‌مان و همین همسایه‌مان؟! به خدا جا دارد بروید نه یک بار، بلکه چند بار، مشروح دیدار رهبر انقلاب با جماعت کارگر را ببینید! و ببینید کارگر ایرانی کجاهای سخنرانی شمع جمع، این «ایرانی‌ترین ایرانی»، این «ملی‌ترین ایرانی» تکبیر فرستاد؟! و ببینید دل این کارگر عزیز چقدر باید خون باشد که حتی هنگام بیان جمله بدیهی و ساده‌ای چون «برند نخرید» هم تکبیر بفرستد! و باز ببینید دل این کارگر عزیز چقدر باید خون باشد از تبعیض و بی‌عدالتی که تکبیر بفرستد حتی آنجا که رهبر معظم تأکیدی کاملا طبیعی می‌کنند؛ «منظور من از مبارزه با قاچاق، مبارزه با فلان کوله‌بر لب مرز نیست»!

وقتی کارگر برای بیان این مسلمات هم تکبیر می‌فرستد، بی‌تعارف یعنی ناراضی از اوضاع است؛ ناراضی، هم از دولت و هم از ملت که من باشم و شما! «فروشگاه شهروند» زیر نظر «شهرداری» است و «فروشگاه رفاه» زیر نظر «دولت» و من تنها به عنوان یک مثال کوچک، دم‌دستی و ملموس دارم به این 2 نمونه اشاره می‌کنم. این همه جنس خارجی در این 2 فروشگاه چه می‌کند؟! وارد هر 2 فروشگاه می‌شوی، کم و بیش پر است از شعار سال که «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» اما اینگونه؟! الف الفبای اقتصاد مقاومتی گمانم همین باشد که لااقل در این 2 فروشگاه، کمی کمتر شاهد رژه این همه جنس خارجی باشیم، حداقل در محصولاتی که کالای ایرانی کیفیتی مشابه کالای خارجی دارد! آقایان بگویند نسبت به سال گذشته که لااقل به حیث اسم، نامی جز «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» بر تارک خود داشت، از عرضه کدام جنس خارجی در این 2 فروشگاه خودداری کرده‌اند؟! از قضا عمده خرید مردم از فروشگاه‌های زنجیره‌ای، شامل محصولاتی است که نمونه داخلی، هیچ کم از نمونه خارجی ندارد. لااقل در همین دسته از محصولات، اندکی از شعار سال پیروی کنید!

 از دیگر سو و همچنان که باری پیش از این نوشته بودم، اوج ملی‌گرایی را در این می‌بینم که بدانیم و علم داشته باشیم نمونه داخلی فلان محصول، نسبت به نمونه خارجی کیفیتی نسبتا پایین دارد اما ناظر بر همین عرق ملی، نیز ناظر بر احترام و اهتمام به عرق کارگر هموطن، برویم همان جنس داخلی را بخریم تا اولا کارگر ایرانی با دست خودمان پرت به بیرون از این مسابقه نابرابر اقتصادی نشود  یعنی بیکار نشود، ثانیا متأثر از حس ملی‌گرایی هموطنان خود، تشویق شود به ارائه جنس بهتر و مرغوب‌تر. برای این مهم البته ثالثا و رابعا و... هم می‌توان ردیف کرد لیکن فی‌الحال سخنم چیز دیگری است؛ نهایت عداوت با کارگر ایرانی و اوج دشمنی با ملی‌گرایی آنجاست که مثلا وارد همین فروشگاه‌های فوق‌الذکر شویم و علم داشته باشیم در اغلب شوینده‌ها، اغلب محصولات بهداشتی، اغلب محصولات خوراکی و... کیفیت محصول کارگر ایرانی، پایین‌تر از کیفیت نمونه خارجی نیست اما چون شهوت خرید جنس خارجی داریم باید جنس خارجی بخریم!

 آری! ملی‌گرایی به داشتن دغدغه‌های اینچنینی است و الا آنکه با وجود شهر زیبای لاهیجان و ده‌ها کارخانه خوب تولید چای ایرانی، عمدتا در شمال کشور، ایضا با وجود این همه کارخانه درست و درمان تولید محصولات خوراکی در داخل، حتی چای و بیسکویت را هم خارجی می‌خرد و خارجی می‌خورد، بگذار توهم بزند ملی‌گرایی یعنی چنبره‌ زدن غلوآمیز روی کوچ فلان قوم از فلان نقطه اروپا به فلان نقطه ایران! و پاک یادش برود که بر فرض صحت چنین ادعایی، این چه نقطه مثلا پررنگی است برای ایران عزیز که بسی قبل از تاریخ این کوچ هم، هویتی کهن داشته و تمدنی کهن و تاریخی کهن و جغرافیایی کهن و فرهنگی کهن؟! خب! گمانم اینهاست حرف حساب‌هایی که بتوان با ملت و دولت درمیان گذاشت و الا آیا ما باید با آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز درباره «انقلاب اسلامی» و «اسلام انقلابی» هم مجادله داشته باشیم؟! آن هم با استفاده نابجا و به دور از اقتضای زمان و آلوده به شبهه از فلان بیان استاد مطهری، هم او که کار ویژه‌اش پاسخ به شبهات بود؟! یعنی آقای روحانی به عنوان تنها فرد معمم از میان نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری 92 - درباره فضایل ایشان، یکی هم این را می‌گویند که اول بار وی به امام لقب «امام» داد- این امر مسلم و بدیهی را نمی‌دانند که اساسا و اصولا انقلاب اسلامی محصول اسلام انقلابی خمینی بت‌شکن بود، نه اسلام آمریکایی و احیانا اسلام انگلیسی؟!

یعنی آقای روحانی خیال می‌کنند چون «دولت دینی» درست اما «دین دولتی» نادرست است، پس «انقلاب اسلامی» هم درست ولی «اسلام انقلابی» نادرست است؟! یعنی آقای روحانی متوجه تأکیدات فراوان امام راحل بر مقوله «اسلام انقلابی» نبوده و نیستند؟! یعنی آقای روحانی با آن کارنامه قدیمی و آشنا در باب حجاب و در باب خیلی امور دیگر از قبیل امر به معروف و نهی از منکر، دچار شک و شبهه هستند در این مقولات؟! یعنی آقای روحانی متوجه منظور اصلی بزرگان از فلان تذکر و بهمان رویکرد نیستند؟! کسی باورش می‌شود؟! و کسی باورش می‌شود ایشان با آن همه سابقه دست راستی - منظور لزوما جناح راست نیست!- سی و چند سال بعد از شهادت استاد مطهری، تازه به این نتیجه رسیده‌اند که منادی بزرگ اسلام انقلابی یعنی شهید والامقام مرتضی مطهری، همان شهید که داد می‌زد، فریاد می‌زد و می‌گفت: «شمر تاریخ را رها کن! شمر امروز را بچسب!» نه توسط گروهک فرقان- از انشعابات اسلام بی‌امام، اسلام بی‌ولایت، اسلام التقاطی، اسلام آلوده به مکاتب دنیوی، اسلام باب میل کدخداهای زمانه، همین اسلام معروف به اسلام آمریکایی یا به عبارت بهتر؛ داعش‌ پیش از اینها!- بلکه توسط منادیان اسلام انقلابی به شهادت رسیدند؟! نستجیربالله! یعنی آقای روحانی به این سخنان اعتقاد دارند؟!

قصه اما گمانم چیز دیگری باشد! بگذار صریح بگویم! دولت محترم تمام تخم‌مرغ‌های خود را ریخته در سبد برجام، همان برجامی که به اعتراف اعضای خود این دولت، «تقریبا هیچ» بوده دستاوردش! آقای روحانی اخیرا گفتند برجام، صرف نظر از 2 کشور، برای 188 کشور سود داشته! آن 188 کشور منتفع از برجام را کار ندارم؛ خوشا به حال‌شان! لیکن آن 2 کشوری که «تقریبا هیچ» سودی از برجام نبرده‌اند، تحقیقا و به اعتراف خود دولتی‌ها یکی‌اش «ایران» است و آن یکی هم باز «ایران» است! لذا هر از چند گاه که با روشنگری اصحاب نقد، نیز روشن شدن کم و کیف برجام حتی برای خود برجامیان نازنین و صدالبته روشن شدن فلسفه عدم خوش‌بینی بزرگان به مذاکره با شیطان بزرگ، دولت خود را بی‌جواب می‌داند و بی‌پاسخ می‌بیند، چه کند، چه نکند؛ یک کوچه فرعی باز می‌کند که افکار عمومی، ولو تا حدودی منحرف شود از مباحث اصلی! در اینجا شیوه دولت اعتدال، بسی مایه شگفتی است؛ یکم- تنها به آن دسته از محسنات برجام اشاره می‌کند که حتی با چشم مسلح هم نمی‌توان آنها را دید! بیم از آن است که کار این «مکاشفات برجامی» آنقدر بالا بگیرد که دوفردای دیگر، آقایان مدعی شوند از ترکیب برخی ستاره‌های دبین؛ اصغر و اکبر، کلمه «برجام» در آستان آسمان نقش بسته است!

دوم- همین کوچه باز کردن‌های بی‌خود! که 53 سال بعد از یوم‌الله 15 خرداد 42، ما باید با رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی که هم اسما روحانی و هم در لباس، روحانی هستند و اتفاقا قبل از همه هم به امام «امام» گفتند، بنشینیم بحث کنیم که نخیر! چیزی به اسم «اسلام انقلابی» نه فقط هست و نه فقط درست است، بلکه از قضا، مهم‌ترین مروج آن، یکی امام بود و یکی هم پاره‌تن ایشان! وقت اگر برای بعضی‌ها بی‌ارزش است، برای ما که خود را از بدنه ملت می‌دانیم بسیار باارزش است! زیبنده نیست شبهاتی را مطرح کنند که جوابش را خود بهتر از ما می‌دانند! ما قلم دست گرفته‌ایم برای پاسخ انقلابی به دشمن! به رئیس‌جمهور جلاد و بدعهد آمریکا! نه به رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی! زیبنده که نیست هیچ، حتی از اعتدال و عقلانیت هم به دور است اینگونه بخواهند با این وقت شریف معامله کنند! طرفه حکایت اینجاست؛ وقت دولت هم مال ملت است! آن‌وقت دولت، وقت ملت را بگیرد که اسلام انقلابی ال است و بل؟! برای زدن اسلام انقلابی، باراک اوباما هست! بعضی‌ها وظیفه دیگری روی دوش دارند! وظایف دیگری...

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛نقش معلم درتقابل جريان بعثت وجاهليت

سید باقر پیشنمازی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:


همزماني سالروز بعثت نبي مکرم اسلام صلي الله عليه وآله وروز بزرگداشت مقام معلم درهفته گذشته يادآور رسالت بزرگ فرهنگي ما در عصر تقابل جريان بعثت و جاهليت است. تقابلي که عرصه ظهور آزادگي وشکوفايي فطرت الهي انسان دربرابر طغيان شهوت وغضب وسلطه طلبي جبهه جاهليت است. سپاهيان عقل وجهل براساس يک سنت الهي همواره درپيکارند و پيامبران به مثابه معلمان بزرگ تاريخ ياري دهندگان خرد انسان در انجام محاسبات صحيح براي پيروزي دراين آزمون سرنوشت سازند.اعتمادبه نفس برآمده از احساس هويت ملي وديني وباورداشت سبک زندگي اسلامي الهام گرفته از آموزه هاي قرآن وعترت ازسرمايه هاي مهم براي حضوردر اين تقابل است.

اعتماد به نفس ملي به عنوان زيربناي استقلال طلبي وپيشرفت، محصول بينشي است که نظام تعليم وتربيت يک کشور ومعلمان خبره ودلسوز آن، در شاکله شخصيتي پرورش يافتگان خود به بار مي آورند وهيچ نهاد ديگري چنين ظرفيت راهبردي وبي بديل را در ابعاد وسيع آن دراختيار ندارد.

بزرگترين چالش براي نظام سلطه جهاني اين است که نظام آموزش وپرورش (کشور موردطمع آنان) به دست مديران ومعلماني بااحساس هويت ملي وروحيه آزادگي و استقلال طلبي وبرخوردار ازفهم "دروازه باني فرهنگي" سپرده شود.

نشانه هاي آسيب ديدگي دراين تقابل گاهي به صورت نابسامانيهاي فرهنگي واجتماعي آشکار مي شود. همچنان که يک پزشک باتجربه(قبل از درمان بيمار)،ابتدا به ريشه يابي وتشخيص علت بيماري مبادرت مي کند، اتخاذ تدبير مناسب ازسوي دولت وارائه راه حل براي برطرف کردن برخي نابسامانيهاي موجودمثل رکوداقتصادي،تورم،ضعف روزافزون توليدوتعطيلي کارخانه ها وبيکاري جوانان،و ازهم پاشيدگي بسياري از خانواده ها به دليل گسترش آسيب‌هاي اجتماعي،و ترجيح برخي ازمصلحت هاي حزبي به جاي مصلحت‌هاي ملي و... بدون ريشه يابي صحيح آن ميسر نمي شود.

 اگر اعتماد به نفس ملي در اثرآدرسهاي اشتباهي که بعضي جريانهاي سياسي درمورد اميدبستن به قدرتهاي خارجي براي حل مشکلات داخلي مي دهند،آسيب ديده باشد. اگر فارغ التحصيلان نظام تعليم وتربيت ما فاقد احساس هويت ايراني واسلامي وروحيه استقلال طلبي فرهنگي،اقتصادي وسياسي شدند،اگرغرب زدگي بعضي ها فقط به پسماندهاي علوم انساني غرب گره خورد ومثلا دربرنامه ريزيهاي آموزشي،وگفتمان هاي عمومي ورسانه اي ازغيرت فرانسوي‌ها وآلمانها درمورد زبان ملي وزبان بيگانه، نخواستندعبرت بگيرند؟... اگرپرکاري و رشد علمي غربيها باعث نشد که دانشگاههاي شماهم بجاي اهتمام به همايش‌هاي حزبي وزمينه سازي براي درگيريهاي شهري(1)، به رشد علمي کشور بينديشند ويا حداقل درعرصه رقابتهاي بين المللي، رتبه علمي بدست آمده  ازدولت قبل را حفظ کنند؟!....کدام "کليد" مي‌تواند براي قفل‌گشايي  نابساماني هاي موجود "اميد" ايجاد کند؟!

اين که منشوراقتصاد مقاومتي به عنوان نماد اعتماد به نفس ملي وباورداشت ظرفيت ها وتوانمندي هاي داخلي، پس از2 سال! روي کاغذ ودر حد بخشنامه زمينگير مي شود به چه عاملي جزبينش برخي ازمديران برمي گردد؟(2)اين که بعضي مديران فعلي بانک ها علي رغم مصوبه مجلس براي پرداخت وام کم بهره ازدواج ونجات جوانان مانع تراشي مي کننداما براي نجات خودروهاي فروش نرفته ناشي از ضعف مديريت،فداکاري! مي کنند به چه عاملي جز فهم فرهنگي،برمي گردد؟!

انتظار اين است که دولت محترم بيش از هرنهاد ديگري درمورد حفظ هويت ايراني واسلامي احساس مسئوليت کند ودررفتار خود دغدغه نشان دهد وشرايط ولوازم آن را فراهم آورد.حضور يافقد چنين فهمي ازجمله در نگرش و کارکردها واولويت گزيني هاي مديران عالي وزارت آموزش وپرورش به عنوان مهم ترين دستگاه راهبردي درحوزه تربيت نيروي انساني را نيزمي توان جستجوکرد. آنچه اکنون  درحوزه معاونت پرورشي و روزمرگي‌ها وحاشيه پردازي هاي جرياني به بهانه آموزش سياسي مي گذردواين که ازهمه ساحت هاي تربيتي   ساحت سياسي را غالبا به رسميت مي شناسند وآن را هم در حد انتشار يک مجله بارويکرد حزبي، قابل تحقق مي پندارد!(3) واينکه همچنان از تعليمات ديني تصور تربيت ديني دارند! ....وآنچه که براي توجيه ساده انگاري نسبت به ترفندهاي سلطه جويانه نظام استکبار جهاني تحت عنوان برجام قرار بود دردستور برنامه درسي دانش آموزان قرار گيرد!...وآنچه در از دست دادن  فرصت ها در بازسازي نظام "تربيت معلم" مشاهده مي شود ودانشگاه فرهنگياني که بيش از دوسال! بدون مدير ودر حديک سرپرست (تاييد نشده ازسوي شورايعالي انقلاب فرهنگي) زمان سپري مي کند!...وآنچه از تغافل نسبت به اقدام پيشگيرانه براي توانمندسازي دانش آموزان در برابر آسيب هاي فرهنگي مشاهده مي شود و گاهي درجهت عکس آن براي دسترسي بيشتر به حامل هاي فرهنگ بيگانه، فرصت سازي غير ايمن صورت مي گيرد!... و آنچه پنهان سازي هاي افت آموزشي در آزمون هاي گذر مقاطع تحصيلي ونمرات توصيفي و مدرک سپاري (برخي مدارس بزرگسالان)مشاهده مي شود ...و آنچه از زمزمه هاي تغيير وزير براي حزبي ترشدن ترکيب مديران وزارت شنيده مي شود!....دغدغه هاي بسياري را به وجود آورده است. اگر دستگاه هاي متصدي فرهنگ وتعليم وتربيت(دوره هاي عمومي وعالي) به خانه احزاب تبديل شدندورويکردهاي جرياني وسياسي را برمصالح آموزش وپرورش فرزندان مردم ترجيح دادند،  گسترش نابساماني ها و تعميق وابستگي ها و آسيب پذيري  دربرابر جريان جاهليت معاصر رااز هم اکنون مي شود پيش بيني کرد.درچنين فضايي انتظار پرورش دانش آموزاني برخوردار ازهويت ملي و اسلامي،آزاده، عزت طلب، و باورمند نسبت به استقلال فرهنگي، اقتصادي وسياسي، صرفاانتظاري خوشبينانه به نظر مي رسد.

از وزير محترم آموزش وپرورش که دژباني راهبردي سرنوشت کشور را به مثابه بار" امانت الهي" برعهده گرفته اند و قرار است ازسنگرداران اصلي جبهه  بعثت  دربرابر جريان جاهليت معاصر باشند،سؤال مي کنيم آيا براي اجراي سندتحول بنيادين آموزش وپرورش فراتر از آنچه روي کاغذ اتفاق افتاده است و يا درگزارش هاي رسمي بيان شده است، پيشرفت عملي (درعرصه مدرسه وبرنامه ريزي آموزشي وپرورشي) به دست آمده است؟ آيا معلمان محصول نظام تربيتي دانشگاه فرهنگيان هويت مستقل ايراني اسلامي را باور دارند ونسبت به شيوه هاي تحصيل آن براي متربيان توانمند سازي شده اند؟ آيا کساني را که براي همکاري وبه عنوان بازوان اصلي براي اين جايگاه خطير برگزيده اند از عهده تحقق اين مهم بر مي آيند؟وآيا اصولا از اختيار کافي براي ترجيح مديران مناسب با مصالح ملي واقتضائات نظام تعليم وتربيت نسبت به مديران حزبي و...برخوردارند؟ آيا آن گونه که مقام معظم رهبري در ديدار 13 ارديبهشت جنابعالي (ومديران عالي وجامعه معلمان) فرمودندمديران همکار شما ازسلامت فکري وسلامت عملي که بشود در اين کار بزرگ به آنها اعتماد کرد، برخوردارند؟

مگرنه اين است که بايد:  «جوان مان را جوري بار بياوريم که دنبال سياست مستقل باشد، دنبال اقتصاد مستقل باشد، دنبال فرهنگ مستقل باشد؛ وابستگي... اعتماد و تکيه‌ به ديگران در وجود او به‌عنوان يک روحيه رشد نکند.»(مقام معظم رهبري-13/2/95)

اين ها درواقع مطالبات مردم ازنظام تعليم وتربيت است که از بيان رهبري معظم انقلاب اعلام مي شود.و البته دستگاه هاي مختلف نيز نسبت به هموارسازي مسير آموزش وپرورش، وظايف مهمي برعهده دارند که نبايد نسبت به آن غافل شوند. يکي از رسالت هاي خطير رسانه ملي نيز احساس مسئوليت بيشتر نسبت به اين حوزه راهبردي است و لازم است براي تسهيل وتسريع در تحقق اين مطالبات نسبت به ايجاد فرصت هاي مناسب براي گفتمان سازي فراگير  برمحور مطالبات مردم از آموزش وپرورش وشيوه هاي دستيابي دانش آموزان به احساس هويت مستقل ايراني اسلامي وپيگيري اين راهبردها، اهتمام جدي از خود نشان دهد.

رهبرمعظم انقلاب در16ارديبهشت سال64 با تاکيد برضرورت ايفاي نقش جدي رسانه ملي درامر هموارسازي تحول درآموزش وپرورش وتحقق سياست هاي ابلاغي،تذکر داده بودند. در13 ارديبهشت سال جاري نيز مجددا يادآوري  فرمودند.(4)

اکنون برخي از اقدامات مؤثر در تقويت هويت مستقل ايراني اسلامي دانش آموزان، به وزارت آموزش وپرورش پيشنهاد مي شود:
1- اختصاص سهم اساسي تري ازکتب درسي به بيان هوشمندانه فرازهايي از تاريخ اسلام وانقلاب اسلامي مبني براعتماد به وعده هاي (مشروط) الهي درعرصه تقابل مستمرجريان بعثت وجاهليت وتعيين سرنوشت.

2- معرفي مؤلفه هاي قدرت ملي و مجاهدتهاي علمي فرهنگي واقتصادي وسياسي ودستاوردهاي عزت آفرين سالهاي دفاع مقدس درکتب درسي و فوق برنامه هاي پرورشي.

3- معرفي شخصيتها وقهرمانان ملي واسلامي وعلمي وفرهنگي و تبيين خدمات، خلاقيتهاوموفقيتهاي آنان در کتابها، بوستانها،موزه ها
ومجموعه هاي فرهنگي وديني و فيلمهاي سينمايي ومستند سازيها وسريالهاي تلويزيوني.

4- معرفي سرنوشت پادشاهان ودولتمردان وابسته ودست نشانده، وتاريخ خيانت قدرتهاي بزرگ به اعتماد ملتها و آثار فرهنگي سياسي واجتماعي سلطه بيگانگان.

5- گسترش کمي وکيفي مضامين هويت بخش درسرود ها وسروده هاي مدرسه اي واردويي و تلاش براي فراگير شدن همخواني سرودهاي هويت بخش وعزت آفرين خصوصا  سرودملي، و احترام به پرچم جمهوري اسلامي ايران.

6- معرفي وتکريم نمادهاي وحدت ملي وتبيين مباني ومناسک هويت بخش اسلامي ودستاوردهاي استقلال سياسي وافتخارات مذکور دروصيتنامه امام خميني قدس سره.

7- ترسيم نقشه راه معاونت پرورشي ونظام انتخاب وتربيت معلم و برنامه ريزي آموزشي وفني حرفه اي، براساس افق تعريف شده درسند تحول و درجهت دستيابي به هويت مستقل ايراني اسلامي.

پي نوشت ها:
1-آن گونه که درشيراز اتفاق افتاد.

2-« هويت مستقل، اولين چيزى است که ما بايستى در جوان خودمان، در نوجوان خودمان.... پرورش بدهيم. بعد آن‌وقت اقتصاد مقاومتى معنا پيدا مي‌کند. اين‌جور نيست که بعد ما براى اين‌که بخواهيم اقتصاد مقاومتى انجام بگيرد، مسئولين بالاى دولتى بيايند بنشينند صد جلسه پشت‌سرهم تشکيل بدهند و مرتّب آيين‌نامه، مرتب بخشنامه، مرتب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتى که کامل است انجام نگيرد (الان خب دارند تلاش مي‌کنند که اين اقتصاد مقاومتى تحقّق پيدا کند). وقتى روحيه، روحيه‌ استقلال و مقاومت و ايستادگىِ در مقابل ديگران نيست، خب سخت است ديگر. هويت مستقل وقتى بود،..... آن‌وقت اقتصاد مقاومتى معناپيدامي‌کند،اقتصادبدون نفت معناپيدامي‌کند،فرهنگ مستقل معناپيدامي‌کند».
(مقام معظم رهبري-13/2/95)

3-فعاليت پرتلاش، هدفمند، هوشمند و سالم؛ هم سالم از لحاظ اعتقادى، هم سالم از لحاظ سياسى، هم سالم از لحاظ اخلاقى؛ اينها جزو مسئوليت‌هاى معاونت پرورشى است؛ بايد اينها را رعايت کنيد. اگرچنانچه نسبت به هرکدام از اينها -چه استقامت در درست حرکت‌کردنِ دينى، چه اخلاقى و چه سياسى- خطايى در آنجا سربزند، اين ضربه‌زدن به آموزش‌وپرورش و ضربه‌زدن به اين نسل است.(مقام معظم رهبري-13/2/95)

4-يکى از مسئولين در اين زمينه صداوسيما است؛ صداوسيما خيلى نقش مي‌تواند ايفا کند. من سال گذشته هم گفتم،عمل نشده، آن‌چنان‌که بايد عمل نشده؛ صداوسيما بايد يک سرفصل کارى مخصوص آموزش‌وپرورش داشته باشد؛ آدمهاى با فکر، بنشينند برنامه‌ريزى کنند.(مقام معظم رهبري-13/2/95)

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛دو روي برجام را با هم ببينيم

دکتر یدالله جوانی در یادداشت روز روزنامه جوان نوشت:

متأسفانه برخي از جريان‌هاي سياسي و نخبگان كشور و بعضاً برخي از مسئولان در جايگاه مسئوليت‌هاي راهبردي نظام، به جاي تلاش براي تقويت نگاه آرمان‌گرايي توأم با واقع‌بيني، در راستاي منافع شخصي و منافع جريان همسو با خود، براي واقعيت‌سازي (نه واقعيت‌بيني) تلاش مي‌كنند. اين قبيل افراد و جريان‌ها، تلاش مي‌كنند در ذهنيت جامعه، تصويري از يك پديده سياسي، اجتماعي و يا فرهنگي شكل گيرد تا براساس اين تصوير، بتوانند منافع خود را تأمين كنند و به اهداف‌شان برسند.

كوچك‌سازي، بزرگ‌نمايي، ناديده انگاشتن برخي از واقعيات و امر غيرواقعي را واقعي نشان دادن با كمك گرفتن از ادبيات جذاب، تاكتيك‌ها و شيوه‌هاي عمليات رواني با بهره جستن از رسانه‌هاي سنتي و مدرن، مجموعه اقداماتي است كه عده‌اي براي تأمين منافع خود دنبال مي‌كنند. بديهي است كه اينگونه رفتار نمودن در يك نظام ديني، با ارزش‌هاي اين نظام فاصله بسيار دارد.

 در نظام اسلامي مسئولان و كارگزاران، بايد با مردم صادقانه رفتار نموده، مسئوليت‌ها و قدرت در اختيار را يك امانت بدانند. اخلاق سياسي مبتني بر آموزه‌هاي اسلامي، حكم مي‌كند كه مسئولان در سخن گفتن با مردم، واقعيات را آنگونه كه هست بيان دارند و از فريب مردم پرهيز نمايند. در نظام شكل گرفته بر مبناي ارزش‌هاي اخلاقي و فضيلت‌هاي انساني، هدف وسيله را توجيه نمي‌كند، به عنوان نمونه، امروز كساني را مشاهده مي‌كنيم كه تلاش مي‌كنند با بهره‌گيري از ابزارها و شيوه‌هاي مختلف، امريكا يعني شيطان بزرگ و دشمن بشريت، اسلام، انقلاب و ملت ايران را، بزك نموده و آن را دوست معرفي نمايند. آن آقايي كه ديروز از اعضاي تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي در دولت اصلاحات بود و اكنون، عضو تيم اصلي و تصميم‌ساز و دولت فعلي است، وقتي در سيماي جمهوري اسلامي و در يك برنامه زنده با صراحت مي‌گويد، امريكا ديگر گرگ نيست و به ميش تبديل شده، آيا دارد واقعيت را به ملت مي‌گويد؟ آن آقايي كه به شكل‌هاي مختلف، فتنه عميق، خطرناك و شكننده سال 88را، به يك اشتباه از دو طرف تنزل مي‌دهد، آيا واقعيت را به مردم مي‌گويد؟ پاسخ‌ها روشن است.

يكي از موضوعاتي كه در شرايط كنوني، ضرورت دارد مردم آن را آنگونه كه هست ببينند، موضوع «برجام» است. «برجام» مدتي است كه در ادبيات سياسي كشور از جايگاه ويژه‌اي برخوردار شده، تا جايي كه برخي از مسئولان كشور بر مبناي آن همه چيز را تحليل مي‌نمايند. در تحليل برخي از جريان‌ها، رسانه‌ها و مسئولان، از برجام به گونه‌اي سخن گفته مي‌شود كه گويا برجام، شاخصي براي تشخيص حق از باطل، درست از نادرست و راه از بيراهه است!  متأسفانه امروز، كساني كه در فتنه 88 در رديف نظريه‌پردازان و فعالان فتنه بودند، تلاش مي‌كنند با نوعي ادبيات سازي حتي گروه‌هاي سياسي كشور را بر اساس برجام، دسته‌بندي نمايند.

 به اين عبارت توجه كنيد: «در اين انتخابات، بيشتر با تقسيم‌بندي برجاميان و نابرجاميان روبه‌رو بوديم تا اصلاح‌طلبان و اصولگرايان». بر مبناي چنين تقسيم‌بندي و اين نوع نگاه به برجام، تلاش مي‌شود كه از برجام به عنوان عامل نجات كشور، عامل تأمين امنيت، عامل پيشرفت كشور، عامل حل مشكلات مردم و عامل دستيابي به همه مطلوب‌ها ياد شود. وقتي برجام در جامعه اين اينگونه معرفي شد و به دنبالش عده‌اي «برجامي» و عده‌اي ديگر «نابرجامي» شدند، آنگاه «برجام» ملاك جداسازي «خوب» از «بد» و «حق» از «باطل» مي‌شود!

آيا واقعيت چنين است؟  نگارنده بر اين اعتقاد است كه واقعيت، بسيار متفاوت از آن چيزي است كه عده‌اي براي پردازش و شكل‌دهي آن در ذهنيت جامعه تلاش مي‌كنند. واقعيت برجام را، آن‌گونه كه هست بايد ديد. برجام يا همان «برنامه جامع اقدام مشترك»، ماهيتش يك معامله و يك داد و ستد است؛ معامله‌اي كه پس از يك دوره طولاني مذاكره (بيش از يك دهه)، بين ايران و كشورهاي گروه 1+5 با محوريت امريكا انجام گرفت. اين مذاكرات بر اساس سياست درست نظام از سال 1382 شروع و در سه دولت با گرايش‌هاي مختلف دنبال شد. دنبال شدن مذاكرات در سه دولت خاتمي، احمدي‌نژاد و روحاني و تلاش براي رسيدن به يك توافق در هر يك از اين دولت‌ها، نشان مي‌دهد كه تمامي جريان‌هاي سياسي اصلي كشور، طرفدار مذاكره و رسيدن به توافق (يا همان معامله و داد و ستد) بوده‌‌اند.

در نهايت اين توافق، در سال 1394 و در دولت روحاني اتفاق افتاد؛ توافقي كه مي‌توانست در دولت احمدي‌نژاد و در مذاكرات آلماتي در سال 1391 به دست آيد. در دولت قبلي، تيم مذاكره‌كننده تلاش مي‌كرد تا بهترين معامله را با گروه 1+5 در راستاي تأمين حقوق و منافع ملي انجام دهد، اين معامله به دليل نيت و نقشه‌هاي پنهان و بعضاً آشكار امريكايي‌ها به عنوان كشور تأثيرگذار در مذاكرات، حامل نشد اما اين مذاكرات در دولت آقاي روحاني، با عدول از برخي خطوط قرمز نظام و با اين استدلال كه از طريق اين توافق مي‌توان مشكلات مردم و كشور را حل نمود، به توافق يا همان «برجام» منتهي شد.

اين برجام به زبان عاميانه، يك معامله است. در اين معامله ايران چيزهايي را به طرف مقابل داده، طرف  مقابل هم متعهد شده امتيازاتي را به ايران بدهد بنابراين برجام هم مانند سكه، داراي دو رو مي‌باشد. واقع‌‌بيني اقتضا مي‌كند، هر دو روي برجام با هم ديده شوند. يك روي برجام، داده‌هاي ملت ايران با هدف اعتمادآفريني در طرف مقابل است. ماهيت اين داده‌ها، دست كشيدن و دست برداشتن دولت ايران براي يك دوره محدود زماني، از حقوق ملت ايران است. پذيرش نظارت‌هاي سنگين، تغيير در ماهيت رآكتور آب سنگين‌ اراك، كاهش سطح فعاليت‌ها در تأسيسات راهبردي فردو، كاهش ماشين‌هاي سانتريفيوژ نصب شده از 20 هزار دستگاه به 5 هزار، كاهش ميزان اورانيوم غني شده موجود در ايران از بيش از 10 هزار كيلو به 300 كيلوگرم و متوقف ساختن غني‌سازي 20 درصدي، نمونه‌هاي اصلي از داده‌هاي ايران در اين برجام است.

داده‌هايي كه داراي ارزش راهبردي در معادلات قدرت محسوب مي‌شود. اما داده طرف مقابل، برداشتن فشارهايي است كه در قالب قطعنامه‌ها و تحريم‌هاي مالي و اقتصادي، به صورت ناحق و ظالمانه در حق ملت ايران طي سالياني اعمال مي‌كرد. اخلاق، انصاف، صداقت و عقلانيت، حكم مي‌كند در پرداختن به برجام، به داده‌ها و ستانده‌ها به صورت توأمان توجه شود. اكنون واقعيت اين است كه ايران براساس متن برجام، به تمام تعهدات خودش عمل كرده و آژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي هم، انجام اين تعهدات را تأييد نموده است. اما طرف مقابل، آيا به تعهداتش عمل كرده است؟

 آيا او تحريم‌ها را، همانطور كه دولت ايران و تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي تصور مي‌كرد، برداشته است؟ آيا با گذشت چندين ماه از اجراي برجام، بانك‌هاي كشورهاي مختلف حاضر به انجام امور بانكي با ايران همانند قبل از تحريم‌ها هستند؟ آيا سرمايه‌هاي شركت‌هاي اروپايي به ايران سرازير شده است؟ آيا ايران به دارايي‌ها و پول‌هاي بلوكه شده خود در كشورهاي غربي و امريكا دسترسي پيدا كرده است؟ وقتي به دنبال پاسخ به اين سؤال‌ها مي‌رويم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه امريكايي‌ها بنا ندارند فشار را از روي ايران بردارند. براي اين كارشان هم، دليل مي‌آورند.

آقاي اوباما مي‌گويد، اگر ايران مي‌خواهد از منافع برجام بهره ببرد، بايد به «روح برجام» عمل نمايد و روح برجام هم يعني تغيير رفتار ايران در مسائل مختلف! اين سخن اوباما به اشكال گوناگون در ادبيات ديگر مقامات امريكايي تكرار مي‌شود. باب وضع تحريم‌هاي جديد به بهانه برنامه موشكي و اخيراً به بهانه رفتارهاي تنش‌زاي ايران در خليج‌فارس گشوده شده، دنبال فشارهاي بيشتر هستند.  امريكايي‌ها اجازه استفاده بانك‌ها از معاملات دلاري با ايران را نمي‌دهند. اين در حالي است كه سهم دلار در معاملات بين‌المللي، حدود 87 درصد است. بنابراين در بحث برجام، بايد واقع بين بود. واقعيت‌هايي كه اگر امروز نبينيم و صادقانه آن را با ملت در ميان نگذاريم، فردا اين واقعيت‌ها خودش را آشكار خواهد كرد. واقعيت‌پنداري و واقعيت‌سازي، براي يك دوره‌اي جواب مي‌دهد. واقعيت اين است كه تجربه تاريخي نشان مي‌دهد امريكايي‌ها طي دهها سال گذشته، هرگز به تعهدات خود در مواقع تعارض با منافع‌شان، پايبند نبوده‌اند.  منافع امروز امريكا از سوي دولتمردان اين كشور، در ادامه فشار‌ها بر ايران تعريف مي‌شود نه برداشتن فشارها و تحريم‌ها.

اگر اينچنين است كه هست؛ چرا اولاً برخي از دولتمردان به داده‌هاي ملت ايران در جريان برجام هيچ اشاره‌اي نمي‌كنند و ثانياً، چرا دستاورد‌هاي برجام را فراتر از واقعيات معرفي كرده و بر اين اساس، از برجام به عنوان مهم‌ترين رويداد در يكصد سال اخير براي ملت ايران ياد مي‌نمايند! آيا 10 سال ديگر هم، مي‌توان همين قضاوت را در خصوص برجام داشت؟

 سخن روز مطبوعات صبح کشور؛دوگزينه مطلوب رياست مجلس

احمد‌شيرزاد در یادداشت روز روزنامه آرمان امروز نوشت:‌


رئيس شوراي عالي اصلاحات چند روز پيش اعلام كرد رقابتي ميان آقاي عارف و لاريجاني نيست. آقاي عارف درمجموع داراي شخصیت متين واخلاقي است و اصولا حضور ايشان درصحنه سياسي، سياست را با نوعي وزانت همراه مي‌كند.

ورود آقاي عارف به صحنه انتخابات شور و شوق ايجاد كرد و كنار رفتن او نيز به ‌موقع بود و در واقع شايد بتوان ادعا كرد يكي از علل موفقيت آقاي روحاني درسال ۹۲ تصميم عارف براي ترك صحنه رقابت رياست‌جمهوري بود كه اين رفتار نبايد فراموش شود. اكنون اما بحث رياست مجلس به نقل رسانه‌ها تبديل‌شده است كه دو گزينه تا به امروز براي اين كرسي مطرح هستند كه مشي و رفتار هر دو مورد تاييد همگان است.

 هركدام از اين ۲ گزينه‌ مشخصات خود را دارند كه براي انتخاب رياست مجلس دهم يك پيشنهاد مطرح مي‌شود و آن اينكه همه نمايندگان منتخب در يك جلسه غيرعلني براي راي به يكي از دو گزينه مطرح براي رياست مجلس به توافق برسند. انتخاب رئيس مجلس داراي دوجنبه است، نخست اينكه رئيس مجلس، رئيس يكي از قواي سه گانه است كه بر عملكرد قوه مقننه رياست دارد. جنبه دوم كه از اهميت زيادي برخوردار است ‌در بخش‌كاري و عملي است؛ بدين معنا كه شخص عهده‌دار كرسي رياست بايد مورد نظر نمايندگان مجلس باشد، بنابراين به نظر مي‌رسد تصميم‌گيري درباره اين مهم بايد به منتخبان ملت سپرده شود هر چند گروه‌ها و احزاب مي‌توانند نظر خود را در اعلام كنند اما نبايد فشاري از بيرون به مجلس تحميل شود.

وقتي دوگزينه مطلوب وجود دارد بايد اجازه داده شود كه تصميم نهايي از سوي نمايندگان مجلس بدون فشارهاي بيروني اتخاذ شود البته ممكن است اين مساله با رايزني داخلي مجلس به توافق منجر شود اما خبرخوشحال‌كننده اين است كه آقاي عارف شايعه هرگونه رقابت ميان خود و آقاي لاريجاني را رد كرده است و نامطلوب اين بود كه هر دو نفركانديدا شوند و در يك جلسه علني موضوع رياست مجلس مورد بررسي قرار گيرد. اگر اين اتفاق بيفتد شاهد يك رقابت نابجا در مجلس خواهيم بود و مجلس تضعيف خواهد شد.

 البته اميدواريم از اصولگرايان تندرو كسي كانديدا نشود؛ زيرا اگرچنين اتفاقي بيفتد زمين بازي تغييرخواهد كرد. اينكه براي حل رقابت ميان دو جناح در مجلس آينده كسي میانجیگری کند امرمطلوبي نيست به‌هيچ‌وجه دولت نبايد دراين مساله دخالت كند چون اين تصميم خلاف اصل تفكيك قواست. همچنين احزاب سياسي نيز بايد دست نمايندگان را باز بگذارند يعني به تصميم منتخبان خود احترام بگذارند. جاي شكر وجود دارد كه هر دو گزينه افراد مطلوب و معقولي هستند.

واقعا هر اندازه احزاب در اين مساله وارد شوند، سازنده‌تر هستند. سرمايه‌هاي برجسته اصلاحات نيز نبايد در اين مورد هزينه شوند اين افراد كه سرمايه اصلاحات هستند بايد درنقاط حساس ورود پيدا كنند. دركناركشيدن آقاي عارف نقش رئيس دولت اصلاحات مهم بود اما شايد لازم نباشد بخواهيم از بزرگان هزينه كنيم و بزرگان هم اظهارنظري در اين مساله نخواهند كرد. آقاي لاريجاني دارای شخصيت معتدلي است و سعي در تعامل با تمامي جناح‌ها دارند و آقاي عارف هم همين‌طور برخي فكر مي‌كنند كه آقاي عارف شايد درتضاد با ساير نهادها باشند كه به‌هيچ‌وجه اين‌طور نيست و آقاي عارف با توجه به عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام و ارتباطات خوبي كه دارند گزينه نامطلوبي براي ساير نهادها غير از مجلس نيستند و همه مي‌دانند كه آقاي دكتر عارف شخصيت تعامل‌پذيري است و واقعيت‌هاي قانوني‌نهادهاي مختلف را به رسميت مي‌شناسد و انسان قانونمداري است واحترام همه نهادها را نگاه مي‌دارند همان طوركه آقاي لاريجاني مي‌توانند با تعامل با نهادها رفتار كنند آقاي عارف هم مي‌توانند این کار را انجام دهند. حال اينكه بهترين گزينه چه‌كسي است بايد به طور قاطع اين تصميم را به مجلس سپرد ولي اين مساله تا روز انتخابات هيات رئيسه به درازا نینجامد و قبلا اين مساله را حل كنند.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛داود اوغلو، شکست در سه جبهه


روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود نوشت:


«احمد داود اوغلو» نخست‌وزیر ترکیه در یک اقدام غیرمنتظره اعلام کرد در اجلاس آتی حزب عدالت و توسعه داوطلب احراز ریاست حزب نخواهد شد. وی که پس از یک دیدار فشرده در پشت درهای بسته با رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه سخن می‌گفت مراتب حمایت خود از حزب حاکم را مورد تاکید قرار داد.

این تصمیم داود اوغلو به منزله پایان حیات سیاسی وی در قامت نخست‌وزیر و رئیس حزب عدالت و توسعه است و یکبار دیگر نشان می‌دهد که فرد کلیدی در ساختار سیاسی ترکیه، شخص اردوغان است. حتی کناره گیری وی از قدرت به خاطر تقابل این دو با یکدیگر و نفوذ بیشتر اردوغان در حزب حاکم است که توانسته رئیس دولت را به حاشیه براند.

حذف داود اوغلو بدین معنی است که اردوغان با مهارت خاص خود سعی دارد مسئولیت ناکامی‌ها، شکست‌ها و انزواهای سیاسی امروز ترکیه را به حساب داود اوغلو بگذارد و برای عبور از بحران‌های روزافزونی که دولت با آن مواجه است، فردی کارآمد را مسئول پیگیری امور کند و راهکاری جدید را مدنظر قرار دهد.

رهبران احزاب مخالف دولت، این تغییرات را نشانه کودتای رئیس‌جمهور علیه دولت معرفی کرده‌اند و نسبت به اهداف و برنامه‌های اردوغان در پشت این تغییرات هشدار داده‌اند. واقعیت اینست که اردوغان خواستار تغییر استراتژی و ساختار حکومتی از نوع پارلمانی به نوع ریاستی است که به موجب آن اختیارات بیشتری به رئیس‌جمهور واگذار و تمرکز قدرت تصمیم گیری‌ها در نهاد ریاست جمهوری به اقتدار قطعی اردوغان منجر می‌شود.

با آنکه داود اوغلو بیشترین خوش خدمتی را در حق اردوغان و حزب حاکم انجام داده ولی اردوغان به همین اندازه هم قانع نبود و خواستار یک نخست‌وزیر و دولت حرف شنوتر و کاملاً مطیع بود که تمامی خواسته‌ها و آرزوهای رئیس‌جمهور را عیناً و بدون کم و کاست عملیاتی کند ولی داود اوغلو درخصوص برخی تمایلات اردوغان به ویژه تمرکز قدرت در نهاد ریاست جمهوری، دیدگاه متفاوتی داشت. صرفنظر از این مسائل که در جای خود بسیار مهم و حیاتی است، دولت داود اوغلو در سه جبهه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، با شکست و ناکامی مطلق مواجه شده و علت اصلی برکناری وی را باید در ناکامی‌های وی جستجو کرد.

1- اگرچه حزب حاکم با امنیتی کردن فضای ترکیه توانست با تجدید انتخابات به اکثریت شکننده‌ای دست یابد و قدرت 13 ساله خود را حفظ کند ولی شمشیر دولتش به زودی کند و ناکارآمد شد و نتوانست امنیت جامعه به ویژه در مناطق کردنشین و حتی در آنکارا، اسلامبول و سایر کشورها را حفظ کند. تعرض حکومت به رسانه‌ها و توسل به داغ و درفش علیه کسانی که واقعاً مخالفت جدی و موثری هم نداشتند، فریاد اعتراض نیروهای داخلی و حتی متحدان غربی ترکیه را نیز به همراه داشت. امروزه فضای داخلی ترکیه بسیار شکننده، ملتهب و به شدت امنیتی است که نشانگر یک بحران سیاسی جدی در مقیاس داخلی است.

2 – در سطح منطقه داود اوغلو با شعار همزیستی و تفاهم با همسایگانی به قدرت رسید ولی بیشترین کینه‌ورزی و سرمایه‌گذاری علیه امنیت همسایگان را صورت داد و در این زمینه دچار شکست و رسوائی بزرگی شد. افشای نقش ترکیه در قاچاق نفت، اسلحه و مهمات داعش به ویژه پس از شکست داعش در تمامی جبهه‌ها بزرگترین ضربه حیثیتی برای ترکیه بود. آنکارا از همدستی با رژیم‌های فاسد منطقه برای به قدرت رساندن تروریست‌ها پس از یک پیروزی مقطعی، به شدت ناکام و سرخورده شد.

3 – جدی‌ترین شکست و ناکامی تاثیرگذار ترکیه در تقابل سیاست‌های آنکارا با آمریکا و اتحادیه اروپا شکل گرفت. در ماجرای پناهجویان، ترکیه در قامت یک باج گیر ظاهر شد که موج پناهجویان را تعمداً به سوی اروپا سرازیر کرد و پس از دریافت وعده باج 6 میلیارد یوروئی، حاضر شد همان پناهجویان تیره بخت را بپذیرد. البته اروپا برای مهار بحران وعده‌های دیگری هم به داود اوغلو داد ولی اکراه و خشم اروپا باعث شد آنکارا از این باج گیری آشکار هم بهره چندانی نبرد.

علاوه بر این تضاد و تقابل ترکیه با کردها در سوریه، عراق و به ویژه در خاک ترکیه همزمان با اصرار واشنگتن برای حمایت از کردهای سوریه به یک زورآزمائی آشکار طرفین منجر شد که دقیقاً به شکست ترکیه ختم شد.

علاوه بر این، ترکیه سعی داشت برای تامین اهدافش در سوریه و انتقام گرفتن از مسکو که در ناکامی طرح‌های تروریستی نقش برجسته‌ای ایفا کرده، با روسیه درگیر شود و حتی ارتش‌های ناتو را با روسیه درگیر کند که البته پاسخ فوری و منفی دریافت کرد که ناتو حاضر نیست وارد یک رویاروئی عمدی با مسکو شود. اگرچه مسئولیت بخش اعظم و بلکه تمامی این خطاها و ناکامی‌ها متوجه اردوغان است ولی وی با این مانور سیاسی توانسته داود اوغلو را قربانی کند و خود برای کسب اقتدار بیشتر وارد عمل شود. در واقع داود اوغلو قربانی سیاست‌هائی شد که مامور اجرای آن بود.

اکنون سئوال اصلی اینست که آیا اردوغان می‌تواند با چنین ترفندی ترکیه را از بن بست زجر دهنده کنونی خارج کند؟

پاسخ این سئوال به خاطر نامشخص بودن رویکرد دولت آینده، مبهم است. اگر قرار باشد دولت آینده نیز همچنان به رویاروئی با کردها و طیف روزافزون مخالفین داخلی ادامه دهد و فضای داخلی را همچنان امنیتی و ملتهب نگهدارد، و اگر قرار باشد ترکیه به سرمایه‌گذاری بدفرجام در حمایت همه جانبه از تروریست‌ها از جمله قاچاق نفت، اسلحه و مهمات برای داعش ادامه دهد، و اگر قرار باشد ترکیه سعی کند پای ارتش‌های ناتو را به بحران‌های خود ساخته در منطقه باز کند، کاملاً بعید به نظر می‌رسد دولت جدید، بتواند حیات سیاسی طولانی‌تر از داود اوغلو را تجربه کند.

سقوط دولت داود اوغلو اگرچه به دلخواه و تصمیم اردوغان صورت می‌گیرد ولی طبیعی‌ترین بازتاب شکست و ناکامی سیاست‌های دولتش
محسوب می‌شود که ترکیه را از منزلت یک قدرت موفق و کارآمد منطقه‌ای به کارگزار قدرت‌های فاسدی تبدیل کرد که منافع خود را از طریق لوله تفنگ تروریست‌ها و در مرگ و نابودی مردم منطقه جستجو کرد و هنوز هم دقیقاً همان سیاست ضدانسانی، ناکارآمد و شکست خورده را ادامه می‌دهد.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛آقای استراتژیست هم «گل»شد

حامد رحیم پور در سرمقاله امروز روزنامه خراسان نوشت:‌

«تلاش‌های بزدلانه داوود اوغلو برای مهار بلندپروازی‌های اردوغان، باعث شد صبر رئیس‌جمهور تمام شود.»این جمله کلیدی سرمقاله نویس نیویورک تایمز است که پس از کنار رفتن احمد داووداوغلو نخست وزیر ترکیه از رهبری حزب عدالت وتوسعه گفته شد.دلیلی روشن برای پایان رفاقت قدیمی دو ستون حزب حاکم و تکرار سرنوشت عبد ا...گل برای استراتژیست دولت اردوغان. 22 ماه نخست وزیری داووداوغلو نشان داد که جنگ قدرتی پنهانی بین او و اردوغان در این مدت در جریان بوده است.

 از هنگامی که داووداوغلو کلید تغییرات در تشکیلات داخلی حزب عدالت و توسعه را بدون کسب نظر اردوغان در حزب زد صدای اختلافات برجسته و برجسته تر شد تا جایی که هفته گذشته شورای تصمیم گیری و اجرایی حزب اختیار انتصاب رهبران استانی حزب را از داووداوغلو سلب کرد.فادی هاکورا، تحلیلگر امور ترکیه در بنیاد چاتم هاوس دراین باره می گوید: «به نظرم اردوغان آشکارا با عدم اطاعت مطلق اوغلو مشکل داشت. اردوغان می‌خواهد نظام سیاسی ترکیه را از پارلمانی به ریاست جمهوری تغییر دهد. موضوعی که داووداوغلو با آن مشکل داشت. این موضوع در کنار سایر اختلاف نظرها موجب از  هم پاشیدن رابطه این دو مرد قدرتمند شد ».

ریشه اختلافات کجاست؟
در چند روز گذشته نیز، این دو مقام ترکیه، دو موضع کاملا متناقض گرفته بودند.نخست، داووداوغلو از احتمال شروع دور جدید مذاکرات صلح با پ.ک.ک سخن گفت اما چند ساعت بعد اردوغان هرگونه مذاکره صلح را قویا رد کرد. سپس اردوغان احتمال سلب شهروندی طرفداران پ.ک.ک را مطرح کرد و تنها چند ساعت بعد، بلافاصله اوغلو این گزینه را در شرایط کنونی، خارج از دستور کار دولت دانست. اردوغان می خواهد سیستم سیاسی را به ریاست جمهوری تغییر دهد، اوغلو هم همین را می خواهد اما نه با سرعت مورد نظر اردوغان.

اردوغان یکی از مهمترین مدافعان سرکوب داخلی ها و دانشگاهیان منتقد است اما اوغلو این شیوه برخورد با منتقدان داخلی را پرهزینه می داند. رفتار سیاسی اردوغان به شکل یک سلطان بوده است.سلطانی که نمی تواند مخالفان را بپذیرد اما اوغلو در 22 ماه گذشته هیچ وقت زیرسایه کامل اردوغان قرار نگرفت. سلطان در عین حال نگران اعتماد گسترده اروپایی ها به اوغلو بود.

 این اعتماد به نحوی است که اروپایی ها بطور مکرر می گفتند به اوغلو اعتماد دارند و انتقاداتشان به اردوغان جای خود را دارد.

داووداوغلو قربانی می شود؟
اکنون دیگر نه عبدا... گلی وجود دارد که بخواهد نقش ترمز را در برابر برنامه‌های جاه‌طلبانه اردوغان و حزب عدالت و توسعه بازی کند، ونه داوود اوغلویی هست که با  افزایش اختیارات ریاست جمهوری مخالفت کند. در این شرایط با توجه به اینکه نام افراد متعددی برای جانشینی اوغلو شنیده می شود باید پرسید سرنوشت داووداوغلو چه می‌شود؟ برخی می گویندچه بسا اوغلو حزب  جدیدی تشکیل دهد و در آن همه مخالفان اردوغان در حزب عدالت و توسعه را گرد  آورد  افزون بر اینکه  افرادی را از احزاب دیگر جذب کند و عنوان اصلی این رویکرد نیز «صفر کردن مشکلات» با همسایگان و محور قرار دادن حکومت لیبرال پارلمانی باشد. اما نکته غیر منتظره اینکه بسیاری از روزنامه نگاران و کارشناسان پیش بینی کرده اند که خروج اوغلو از نخست وزیری و دایره نفوذ در  حزب حاکم موجب شود، سیاست خارجه ترکیه به مرحله پیش از سال 2010 بازگشته و سیاست های عملگرایانه در قبال سوریه اتخاذ شود. اشتباه دیگر اوغلو از نگاه اردوغان این بود که وی به طور مستقیم اعتراف کرد او بود که به عنوان نخست وزیر دستور سرنگونی هواپیمای روس در نزدیکی مرزهای سوریه را صادر کرد.

زیرا این اظهارات موجب بروز بحران شدید با روسیه شد. افزون بر این چه بسا اردوغان بعد ازپنج سال فهمیده باشد که دشمنی و دخالت سیاسی و نظامی در سوریه نتایج معکوسی برای ترکیه داشته و موجب جنگ و ضعف اقتصادی دامنگیر دراین کشور شده است بدین خاطراوغلو را قربانی کرده و او را مسئول تیرگی روابط با سوریه معرفی کند .تلاش های گسترده اردوغان برای دیدار با پوتین و نیز مذاکرات پیگیر او با اسرائیلی ها برای عادی سازی روابط بر این دیدگاه تا حدودی مهر تایید می زند.

 اردوغان،خوشحال تر از همیشه
از منظر داخلی،با کنار رفتن داوود اوغلو از قدرت؛پروسه تبدیل شدن اردوغان از سیاستمداری دموکراتیک به سیاستمداری اقتدارگرا که از مدت ها قبل آغاز شده بود در آستانه تکمیل شدن است. اوغلو با کناره گیری اش از ریاست حزب بطور خودکار نخست وزیری را نیز از دست می دهد، چراکه ساختار داخلی این حزب مبتنی بر این است که رئیس حزب حاکم پست نخست وزیری را تصدی می‌کند.این که پس از داووداوغلو هم چه کسی رهبر حزب عدالت و توسعه و یا نخست وزیر ترکیه خواهد شد، مسئله ای است که سرنخ آن در دست اردوغان است و رهبر آتی حزب مطمئنا فرد مورد نظر اردوغان خواهد بود.

اردوغان همچنین برای تغییر قانون اساسی و تغییر سیستم پارلمانی فعلی به سیستم ریاستی در حال آماده سازی برای یک ماجراجویی و قمار جدید و برگزاری سومین انتخابات پارلمانی ترکیه ظرف کمتر از ۱۸ ماه می باشد، جایی که اردوغان امیدوار است حزب عدالت و توسعه در این انتخابات شمار کرسی های خود در پارلمان را از ۳۱۷ کرسی کنونی به ۳۷۰ کرسی برساند و اکثریت دو سوم را به دست آورد تا   به راحتی قانون اساسی جدید در مجلس تصویب شود. حال این پرسش مطرح می شود که آیا وی این بار نیز همانند چند بار قبلی پیروز خواهد شد یا این که با دستان خود به زندگی سیاسی اش و رهبری حزب حاکم در ترکیه پایان می دهد؟

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛ روزهای خوش نفت ایران در «پسا برجام»


محمدعلی خطیبی در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:‌

صنعت نفت کشورمان زیر سایه اجرایی شدن برجام و برچیده شدن تحریم‌ها، این اواخر روزهای شلوغی را سپری کرده است. در این مدت، مدام سرمایه‌گذارانی از اروپا، آسیا و حتی آفریقا به تهران می‌آمدند تا بررسی کنند که چگونه می‌توانند پیش از دیگر رقبای خود، بلیت ورود به صنعت نفت کشور را دریافت کنند.

این رقابت میان شرکت‌های برتر نفتی جهان تقریباً در 36 سال گذشته بی‌سابقه محسوب می‌شد اما در دو روز اخیر با برگزاری بیست و یکمین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی تهران این ابراز علاقه‌مندی و مذاکره برای همکاری با ایران به اوج خود رسید و فضای نمایشگاه امسال را متفاوت از سال‌های قبل کرد.

چراکه این نخستین نمایشگاه صنعت نفت ایران است که بعد از اجرای برجام و برچیده شدن تحریم‌ها علیه ایران برگزار می‌شود و سرمایه‌گذاران خارجی معتقدند که نباید هیچ فرصتی را برای از سرگیری همکاری‌های نفتی با ایران از دست بدهند. رشد ٣٠ درصدی تعداد کشورهای شرکت‌کننده و ٦٤ درصدی حضور شرکت‌های بین‌المللی نسبت به سال‌های گذشته بخوبی گویای این واقعیت است که نوید دهنده روزهایی بهتر برای صنعت نفت ایران نیز هست.

امسال ٨٨٠ شرکت مهم از 40 کشور دنیا در نمایشگاه حضور یافته‌اند که البته اهمیت این آمار را نه در افزایش حضور شرکت‌ها، بلکه در تنوع یافتن ملیت شرکت ها نیز باید جست‌و‌جو کرد. شرکت‌های بزرگ نفتی از اروپا و امریکا نظیر زیمنس آلمان، لوک اویل و گازپروم روسیه، «لینکولن الکتریک» امریکا، «او. ام. وی» اتریش و سایپم (ایتالیا) که در سال‌های گذشته از حضور در ایران خودداری می‌کردند و حتی در نمایشگاه‌های نفت ایران نیز حاضر نمی‌شدند تا مبادا به جرم همکاری با ایران تحریم شوند، اکنون آزادانه در نمایشگاه امسال غرفه زده‌اند و در حاشیه نمایشگاه با مقامات ایرانی دیدار می‌کنند.

 از سوی دیگر مانند سال‌های اخیر غالب شرکت‌کنندگان چشم بادامی‌های آسیای شرقی بویژه چینی‌ها نیستند و یک توازن میان نمایندگان کشورهای حاضر در نمایشگاه برقرار شده است که به عقیده من معنی این اتفاق چیزی جز تقلیل ایران هراسی در دنیا نمی‌تواند باشد. البته نمی‌توان نادیده گرفت که در شرایط فعلی هنوز برخی شرکت‌های خوشنام نفتی از تحریم‌های امریکایی هراس دارند و در مذاکرات خود با ایران دست به عصا راه می‌روند اما در مجموع مهم‌ترین دستاورد بیست و یکمین نمایشگاه نفت تهران را شاید بتوان همین تغییر و بهبود وجهه سیاسی ایران در جهان دانست.

به هر حال، نمایشگاه محلی است که شرکت‌کنندگان سعی می‌کنند در رقابت با یکدیگر توانمندی‌های خود را در آن عرضه کنند و در نمایشگاه امسال با توجه به شرایط خاص ایران، این رقابت پررنگ‌تر است. اما در این خصوص یک نکته مهم برای ایران وجود دارد که مقامات کشور باید با دقت و هوشمندی ویژه‌ای با آن برخورد کنند. برخی شرکت‌ها در نمایشگاه نفت تهران شرکت می‌کنند تا بتوانند سهمی از بازار وسیع ایران را تصاحب کنند اما برخی از آنها، کشور را به هدف اصلی خود یعنی«جذب سرمایه و انتقال فناوری» که شعار نمایشگاه امسال نیز هست، نمی‌رسانند.

بنابراین، بیست و یکمین نمایشگاه مقدمات خوبی برای رایزنی‌ها در نخستین سال پس از اجرای برجام فراهم کرده است اما قطعاً برای شکل‌گیری همکاری‌های آتی کافی نیست و نباید انتظار داشته باشیم که در پایان کار این نمایشگاه در نوزدهم اردیبهشت شروع همکاری‌های جدی با شرکت‌های خارجی رقم بخورد. این موضوع نیازمند دقت نظر بیشتری است. باید بدانیم برای اهداف کوتاه مدت و بلند مدت صنعت کدام شرکت‌ها می‌توانند شریک خوبی برای ما باشند و همکاری‌های جدید، کشور را به بازاری برای تولیدات آنها تبدیل نکند. البته این موضوع به مفهوم قطع خرید هر نوع کالای مورد نیاز صنعت از خارج کشور نیست، بلکه منظور از آن هدفمند کردن روابط است. به هر حال ایران دارای بازار بزرگی است که در این برهه از زمان باید از آن بدرستی حافظت کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس